سیاه مشق های بازی سازی

سعی میکنم بازی ساختن را یاد بگیرم. می خواهم این جا مسیر این کار را، همه ی تلاش های موفق و ناموفقم را، بنویسم.

سیاه مشق های بازی سازی

سعی میکنم بازی ساختن را یاد بگیرم. می خواهم این جا مسیر این کار را، همه ی تلاش های موفق و ناموفقم را، بنویسم.

سیاه مشق های بازی سازی

سیاه مشق شیوه ای از خوشنویسی است که در ابتدا به دلیل کمبود کاغذ برای تمرین خوشنویسی ایجاد شد و در آن خوشنویس با نوشتن برخی حروف، کلمات و جملات به‌صورت تکراری یا متقاطع، کمپوزیسیون ویژهٔ خود را خلق می‌کند. در سیاه مشق ایجاد یک فضای منحصر به فرد برای هنرمند بیش تر از انتقال مفهوم شعر یا جمله نگارش شده اهمیت دارد

۵ مطلب در فروردين ۱۳۹۹ ثبت شده است

تجربه ی trello

شنبه, ۲۳ فروردين ۱۳۹۹، ۱۱:۱۹ ب.ظ

توی پست الگوهای کاری به نقل از دوره ی کوتاهی که گزارشش رو نوشتم، سایت trello را توی لیست ابزارهای مناسب برای مدیریت پروژه نوشتم. امروز برای پروژه ای در آن حساب کاربری ساختم. امتحان کردم و دیدم قالبی برای پروژه های طراحی بازی هم دارد. البته که اساسا قالب هایش چندان از هم متمایز نیست و بدون استفاده از قالب های آماده هم به سادگی میتوان امکانات قالب ها را بازسازی کرد اما به هر حال پیدا کردن این قالب خاص برایم هیجان انگیز بود. می خواهم مدتی از این سایت برای برنامه ریزی تمرین های بازیسازی استفاده کنم. درباره ی تجربه ی این فضا بعدا بیشتر خواهم نوشت.

تجربه ی دیگران

جمعه, ۲۲ فروردين ۱۳۹۹، ۱۱:۵۸ ب.ظ

در این بخش درباره مطالبی که از  تجربه ی بازیسازان دیگر یاد میگیرم می نویسم. شاید نوشته ای  درباره ی یک مقاله  بشود، خلاصه ی فیلمی، بازخوردی به یک پادکست یا....پیشاپیش مطمئنم که بسیار درباره ی فن کست خواهم نوشت. برنامه ام این است که درباره ی هر اپیزود، مطلبی بنویسم. احتمالا بخش هایی که به نظرم باید بعدا هم به یاد بیاورم، بخش هایی که به آن ها زیاد فکر میکنم یا... چیزی شبیه به این!

البته فن کست یک دین بزرگ هم به گردن این بلاگ دارد ( البته چنان چه فرض کنیم بلاگ ها قابلیت دین به گردن گرفتن داشته باشند. که این روز ها هیچ بعید نیست!). واقعیت این است که قبل از  گوش دادن به فن کست هم "نوشتن" به خودی خود برایم دغدغه بود.  اهمیت گفتار درونی و نوشتن افکار در یادگیری هم  در ادبیات تعلیم و تربیت، مخصوصا پس از ویگوتسکی، بسیار مورد تاکید قرار گرفته است. 

اما فقط بعد از گوش دادن فن کست بود که مطمئن شدم، ساختن چنین وبلاگی به من کمک میکند. در پست های مربوط به اپیزود هایی که این تاثیر را گذاشتند، مفصل تر می نویسم که چرا نوشتن درباره ی این تجربیات تا این حد برایم مهم شد. اما علی الحساب همین را بگویم که از وسط های اپیزود طه رسولی ( که اولین فن کستی بود که گوش دادم!) فکر ساختن وبلاگ به ذهنم آمد و وسط ها اپیزود یاسر ژیان (که دومین فن کستی بود که گوش دادم!) بود که پادکست را گوش داده و نداده، داشتم وبلاگ می ساختم! البته در بقیه ی اپیزود ها هم درباره ی اهمیت ثبت تجربه، چه برای کسی که می نویسد و چه برای کسی که آن نوشته ها را می خواند، بسیار صحبت می شود. فکر میکنم دلیل واضحش این است که خود فن کست ها به قصد ثبت تجربه ها و یادگیری از آن ها ضبط شده اند. 

خلاصه ی کلام این که، بخش تجربه ی دیگران برای من مهم است چون تا همین جا هم برای من منجر به برنامه ریزی های ملموس، قابل اجرا و رو به جلو شده است. فکر میکنم تجربه ای که به آن فکر نکنم را عملا تجربه نکرده ام و اگر فرض کنیم که نوشتن ابزار فکر کردن و ثبت آن فکر ها است، تجربه های نوشته نشده، در من ترس از دست دادن ایجاد  می کنند.

برای همین است که می خواهم از تجربه ی دیگران بنویسم. می خواهم تجربه شان را به قسمی تجربه کنم. می خواهم تجربه هایشان، به  شیوه ای، بخشی از تجربه ام بشوند.

 

الگوهای کاری1- دورکاری!

سه شنبه, ۱۲ فروردين ۱۳۹۹، ۰۸:۵۸ ب.ظ

دورکاری شاید از جهاتی به موضوع این وبلاگ بی ارتباط به نظر برسد، اما به نظرم در بازیسازی هم، مانند هر کار دیگری، باید همزمان با مهارت آموزی، درباره ی مدل های کاری و درآمدی محتمل تحقیق کرد و نهایتا تصمیم گرفت.

با این رویکرد در دوران قرنطینه، آموزش های مربوط به  دورکاری در linkedin را نگاه کردم. دورکاری و فریلنسیگ از مدل های کاری است که از همان روز های اولی که درباره ی بازیسازی یاد میگرفتم زیاد به گوشم میخورد. کلا انگار در این صنعت، بازیسازان به دو دسته تقسیم می شوند. کسانی که در شرکت ها و کمپانی های بزرگ بازیسازی کار می کنند و درآمد ثابتی در بازه های زمانی مشخص  دارند و دسته دوم کسانی که به صورت مستقل بازی می سازند. بازیسازان مستقل لزوما کم در آمد تر  نیستند! اما برای مدیریت منابع مالیشان در طول توسعه ی پروژه نیاز به برنامه ریزی دارند. به طور مثال بعضی ها، در این مدت به صورت فریلنس در بازی های دیگران مشارکت می کنند. این مدل آخر دقیقا کاری است که در اولین دوره ی linkedin که گذراندم مد نظر بود. نام این دوره "working remotely"  بود و توسط مایک گاتمن (مدیر بازاریابی FlexJobs)  ارائه شد. در این دوره، چندان به فریلنسینگ به منظور انجام پروژه های شخصی خلاقانه وکسب در آمد از آن ها، نگاه نمی کرد ( قبل از این کورس فکر میکردم کلا فریلنسینگ فقط به این جور کارها اطلاق میشود!)، بلکه درباره ی پروژه هایی حرف میزد که از یک کارفرما گرفته شده و بدون حضور مستمر در فضای کاری آن شرکت، باید( یا می شود!) انجامش داد. در ادامه نکاتی که درباره ی این موضوع گفته شد رو می نویسم.

تحلیل مکانیک های بازی-تمرین اول

شنبه, ۹ فروردين ۱۳۹۹، ۱۲:۱۸ ب.ظ
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
  • ۰۹ فروردين ۹۹ ، ۱۲:۱۸

درباره ی این وبلاگ

شنبه, ۲ فروردين ۱۳۹۹، ۰۵:۵۱ ب.ظ

سلام،

بعد از مدت ها بالاخره دارم زمان جدی تری را صرف یادگیری بازیسازی میکنم. در این وبلاگ می خواهم درباره ی این تجربه بنویسم. درباره ی تمرین هایی که انجام میدهم، مقاله ها و کتاب هایی که میخوانم، نشست هایی که شرکت میکنم و پادکست هایی که گوش می دهم و... شاید حتی اگر با دوستی درباره ی بازی ها گفتگو کنم هم، این جا بنویسم. یا حتی اگر یک بچه توی خیابانی ببینم و من را یاد یک بازی بیندازد هم این جا یادداشت بگذارم و... فکر میکنم تا الان مشخص شده باشد که متاسفانه یا خوشبختانه محدودیت زیادی در این وبلاگ برای خودم قائل نیستم!

هدفم از نوشتن این تجربه ها بیش از این که ارائه ی آن ها به دیگران باشد، کمک به خودم برای نگاه کردن دقیق تر به آن ها است. برای همین اگر جایی دیدید که نوشته ام " به نظرم در مجموع این کار به هیچ دردی نمیخورد!" یا " وقت تلف کردن بود!" یا بدتر "چه تمرین چرندی انجام دادم!" اصلا تعجب نکنید. احتمالا این پست ها اصلا با این هدف نوشته شده اند که "چگونگی بد بودن" یک تجربه ی بازی ساختن را کمی برایم شفاف کنند و از سطح بد و بیراه به سطحی اندکی مفید تر برسانند! 

با توجه به روندی که توضیح دادم، احتمالا حفظ پیوستگی پست ها، باعث شوند که گذاشتن مطالب به تعویق بیفتند (مثل همین حالا که سه ماه است میخواهم راجع به سمپوزیم بازی های جدی بنویسم و چون پست اول، که همین پستی است که دارید میخوانید، را ننوشته ام، این  پست هم هنوز نوشته نشده است.). بنابراین بنده را از چنین انسجامی معاف کنید. اما قول میدهم در یک پست مستقل، انسجام متن و استاندارد های نوشتن را در حدی که حرصتان را در نیاورد، رعایت کنم. خلاصه کلام این که با پیژامه این جا نخواهم گشت اما از من انتظار استکان کمرباریک هم نداشته باشید!

در پایان هم میدانم که با احتمال خوبی این شمایی که ازش حرف میزنم، آینده ی خود من یا یکی از دوست های خیلی خیلی نزدیک به من است. اما به هر حال هر کدام از این حالت ها باشد، به نظرم نیاز به یک معارفه ی اولیه در این فضای جدید داشتیم! خیالتان را هم راحت کنم که احتمالا من باز هم درباره ی خود این وبلاگ و اصلا درباره ی نوشتن، خواهم نوشت. پس خودتان را برای پست های مشابه آماده کنید!

چه خود من در آینده ی دور و نزدیک باشید، چه یکی از دوستان صمیمی من و از همه مهم تر چنان چه آشنایی قبلی با یک دیگر نداریم، بی نهایت به من کمک می کنید اگر نظرتان را درباره ی موضوع هایی که این جا طرح می شود بنویسید.