سیاه مشق های بازی سازی

سعی میکنم بازی ساختن را یاد بگیرم. می خواهم این جا مسیر این کار را، همه ی تلاش های موفق و ناموفقم را، بنویسم.

سیاه مشق های بازی سازی

سعی میکنم بازی ساختن را یاد بگیرم. می خواهم این جا مسیر این کار را، همه ی تلاش های موفق و ناموفقم را، بنویسم.

سیاه مشق های بازی سازی

سیاه مشق شیوه ای از خوشنویسی است که در ابتدا به دلیل کمبود کاغذ برای تمرین خوشنویسی ایجاد شد و در آن خوشنویس با نوشتن برخی حروف، کلمات و جملات به‌صورت تکراری یا متقاطع، کمپوزیسیون ویژهٔ خود را خلق می‌کند. در سیاه مشق ایجاد یک فضای منحصر به فرد برای هنرمند بیش تر از انتقال مفهوم شعر یا جمله نگارش شده اهمیت دارد

۳ مطلب با موضوع «تحلیل بازی» ثبت شده است

تمرین سوم- Journey- رقص در بارقه های نور

شنبه, ۱۱ مرداد ۱۳۹۹، ۰۳:۳۱ ب.ظ

یک روز، وقتی نوجوان بودم، با دوستی که به طور جدی نوازندگی ویولن را دنبال می کرد، درباره ی فهمیدن موسیقی حرف می زدیم. درواقع من داشتم با او چک و چانه می زدم که با ادبیات چطور می توان موسیقی را فهمید. فکر میکردم مثل سینما که بالاخره با نقد می توان تا حدی به آن نزدیک شد، می توان شیوه ای زبانی برای فهمیدن موسیقی هم پیدا کرد. داشتم تقلب می کردم! همیشه واژه ها برای من پناهگاه نفهمیدن هایم بودنند و می خواستم برای موسیقی هم ساحتی زبانی و قابل فهم پیدا کنم. دوستم با من مخالف بود. می گفت تقریبا نشدنی است. بعد از کلی بحث گفت :"شاید به نقاشی نزدیک تر باشد...شاید!"

حق با او بود. کلا این که با تغییر مدیوم و بازنمایی یک ایده به کمک یک مدیوم دیگر، چه نسبتی با اثر اولیه برقرار می کنیم برای من سوال است. آیا وقتی فیلمی را نقد می کنیم، واقعا درباره ی آن فیلم صحبت می کنیم؟ یا در واقع مشغول خلق اثر دیگری هستیم که بهتر است نام سینما را بر آن نگذاریم، هر چند که هنوز با ارزش است و اصیل. 

همه ی این ها را گفتم که بگویم، شاید بتوان درباره ی بعضی بازی ها حرف زد و نوشت و از این طریق تا حدی به آن ها نزدیک شد، اما به نظرم journey از آن بازی ها است که از واژه فرار می کند. مثل موسیقی است...شاید هم نقاشی! بازی کردن journey، تجربه ای عمیقا حسی، به معنا پیشاادراکی بودن، است. فقط با خودش می توان توضیحش داد و همین است که ویژه اش می کند.

در ادامه می خواهم اندکی برای فهمیدن این بازی دست و پا بزنم. راستش خودم از تکه پاره کردن این تجربه لذت خاصی نمی برم. ترجیح می دادم، همان کلیت ناب را در ذهنم حفظ کنم اما فکر کنم این همان مرز بازیکن بودن و بازیسازانه فکر کردن است که باید شکست.

 

توی فصل یک کتاب Game Mechanics: Advanced Game Design راجع به رابطه ی مکانیک های فیزیک با گیم پلی استراتژیک حرف های جالبی زده شده است. نویسنده ی کتاب توضیح می دهد که  به طور مثال، توی بازی Angry birds بازیکن باید استراتژی بازی خودش را براساس قوانین فیزیک بازی تنظیم کند. توی بازی World of goo هم همین طور است اما میزان دقت، یا به عبارت دقیق تر، تاثیرپذیری نتیجه ی بازی به ازای تغییرات در بازی بازیکن، در Angry Birds بیشتر است. برای همین وقتی Angry Birds بازی میکنید تجربه ی شما بیشتر از آن که شبیه به یک بازی استراتژیک باشد، به یک سرگرمی برای هماهنگی چشم و حرکات دست شباهت دارد. اما در World of goo با بازی استراتژیک تری طرف هستیم.

به نظرم این ماجرا رابطه ی فیزیک و استراتژی نقش موثری توی بازی آن سوی باران دارد. بازی، مکانیک های فیزیک جدی دارد که باعث می شوند مهارت سرعت و دقت حرکات دست بازیکن اهمیت پیدا کند. در عین حال صرفا یک بازی فیزیکی نیست و برای حرکت، بازیکن نیاز به استراتژی و تفکر پیش از عمل دارد. حالا این دو تا کنار هم چطور عمل می کند؟

تحلیل مکانیک های بازی-تمرین اول

شنبه, ۹ فروردين ۱۳۹۹، ۱۲:۱۸ ب.ظ
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
  • ۰۹ فروردين ۹۹ ، ۱۲:۱۸