سیاه مشق های بازی سازی

سعی میکنم بازی ساختن را یاد بگیرم. می خواهم این جا مسیر این کار را، همه ی تلاش های موفق و ناموفقم را، بنویسم.

سیاه مشق های بازی سازی

سعی میکنم بازی ساختن را یاد بگیرم. می خواهم این جا مسیر این کار را، همه ی تلاش های موفق و ناموفقم را، بنویسم.

سیاه مشق های بازی سازی

سیاه مشق شیوه ای از خوشنویسی است که در ابتدا به دلیل کمبود کاغذ برای تمرین خوشنویسی ایجاد شد و در آن خوشنویس با نوشتن برخی حروف، کلمات و جملات به‌صورت تکراری یا متقاطع، کمپوزیسیون ویژهٔ خود را خلق می‌کند. در سیاه مشق ایجاد یک فضای منحصر به فرد برای هنرمند بیش تر از انتقال مفهوم شعر یا جمله نگارش شده اهمیت دارد

یادداشتی بر "شبانه ها" ی کازئو ایشی گورو

جمعه, ۱۶ خرداد ۱۳۹۹، ۰۶:۰۵ ب.ظ

مجموعه ی "شبانه ها" ی کازئوایشی گورو شامل  داستان هایی است که در عنوان کتاب این طور توصیف شدند " پنج داستان موسیقی و شب". واقعیت این است که این داستان ها درباره ی موسیقی و شب هستند اما شاید بیش از این ها درباره ی آدم های سرگردانی اند که در جستجوی موفقیت، خودشان را به در و دیوار می زنند در حالی که خودشان هم کاملا به بیهودگی این "موفقیت" از پیش تعریف شده به خوبی واقف اند. شاید همین عنوان، اتفاقا طنز تلخی که در همه ی این داستان ها وجود دارد را توصیف کند. در عین تلخی گفتگوها و موقعیت هایی که شخصیت ها در آن قرار دارند، می توان فکر کرد: "این فقط یک داستان درباره ی موسیقی و شب هست... آره..آره... فقط موسیقی و شب."

داستان پر از تصویرسازی هایی است که کم کم شکل می گیرند و در پایان شبیه یک نقاشی از پرده ای از نمایش کمدی به نظر می رسند؛ زن و مردی که با صورت باندپیچی شده توی یک سالن باشکوه دستشان را توی یک بوقلمون پخته فرو کرده اند، مرد پنجاه ساله ای که برای پنهان کردن اشتباهش میخواهد ورود یک سگ را شبیه سازی کند و برای همین مثل یک سگ توی خانه ی دوستش راه میرود و ناگهان صاحبخانه غافلگیرش می کند و.... جالب است که این تصاویر تدریجا و طی چند صفحه شکل می گیرند اما همچنان ضربه ای که برای بیان طنزآمیز لازم است را دارند؛ حین خواندن کتاب لحظه ای هست که آدم دست از خواندن می کشد و برای چند ثانیه به این تصویر فکر می کند و لبخند می زند. فکر میکنم این ضربه در خیلی موارد به کمک ورود یک شخصیت در داستان رقم خورده است.

به نظرم چیزی که باعث می شود، کتاب موعظه ای درباب اخلاقیات سرمایه داری نشود، که شاید طرح کلی هر داستان امکان بالقوه ی این را فراهم می کند، لحن روایت است. همین لحن است که بیش از هر چیزی باعث می شود داستان ها درباره ی موسیقی و شب باقی بمانند. در عین دیالوگ های خشن و بی ملاحظه ای که شخصیت های داستان به هم می گویند، همچنان انگار سکوت شب و عشق شخصیت ها به موسیقی که آن ها را به هم پیوند میزند، داستان را در فضایی آرام و بدون قضاوت به پیش میبرد. همین است که آدم دوست دارد این کتاب را بخواند و همان طور که بین داستان و واقعیت های زندگی روزمره اش شباهت های بسیار میبیند، با ارامش به خود بگوید : "این فقط یک داستان درباره ی موسیقی و شب هست... آره..آره... فقط موسیقی و شب."

 

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی